یادداشت | موضع عزت و اقتدار
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگراری رسا، یکی از مباحث بحث برانگیز در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام ماجرای برخورد امام حسن مجتبی علیهالسلام با معاویه و صلح آن حضرت است. موضوعی که در زمان خود حضرت با واکنش پیروان ظاهری حضرت روبه رو شد و بعضا امام را سرزنش میکردند و -نعوذبالله- امام معصوم را «مذّل المؤمنین» خطاب میکردند.
در زمان ما این موضوع دستمایهای برای برخی شده تا تعاملشان با بیگانگان را توجیه نمایند و آن را با صلح امام حسن علیه السلام مقایسه کنند. اینکه باج دادن به بیگانگان و ذلت پذیری با صلح امام حسن مقایسه شود، خودش گوشهای از مظلومیت این امام همام است که نرمش قهرمانانه و صلح عزتمند ایشان با جرثومه فسادی چون معاویه، با ذلتپذیری برخی دیگر مقایسه شود.
کسانی که در صدد توجیه عملکرد اشتباه خودشان هستند و تعامل خلاف خود با بیگانگان را با صلح امام حسن علیهالسلام مقایسه میکنند خوب است که نگاهی به مفاد این صلح نامه داشته باشند و شرایط آن زمان را نیز بسنجند.
نکته جالب توجه این است، شرایطی که در این صلح نامه آمده، ذرهای باج دهی در آن وجود ندارد و اگر معاویه به آن پایبند بود قطعا عزت مؤمنین برقرار بود و نتایج مثبتی داشت.
از طرفی این صلح و واگذاری حکومت به معاویه از موضع ضعف و تن دادن به ظلم معاویه نبود؛ بلکه شرایط اینگونه ایجاب میکرد که حضرت صلح کند و به فرموده امام باقر علیهالسلام منفعت این صلح برای مؤمنین از آنچه که آفتاب بر آن میتابد بیشتر است.
روزى امام حسن عليه السلام در اجتماعی که معاويه هم حضور داشت بر منبر نشست و پس از حمد و ثناى الهى فرمود:
اى مردم! معاويه پنداشته من او را شايسته خلافت مىدانم و خودم را لایق نمیدانم! دروغ میگوید! من به تصريح قرآن و نصّ نبوىّ بر تمام مردم از خودشان شايستهترم. به خدا اگر مردم با من بيعت نموده و اطاعتم كرده و يارىام مىدادند، آسمان و زمين، ايشان را از باران و بركات خود بهره مند مىساخت و تو اى معاويه هرگز در آن به طمع نمىافتادى... . رسول خدا صلی الله علیه و آله از قوم خود به غار گريخت با اينكه ايشان را به خدا مىخواند و اگر داراى اعوان و انصارى بود، فرار نمىكرد و ای معاویه! من نيز اگر يار و ياورى داشتم هرگز با تو قرار داد صلح نمىبستم. (احتجاج طبرسی/ص289)
نبود سپاه منسجم از عوامل اصلی صلح
یکی از مهمترین عواملی که امام علیهالسلام مجبور به صلح شد نداشتن سپاه منسجم و یک دست بود و اصلا با اصحاب با وفای امام حسین علیهالسلام قابل قیاس نبود.
سپاه امام مجتبی علیهالسلام متشکل از این افراد بود:
1- شيعيان و طرفداران اميرمؤمنان علیهالسلام
2- خوارج كه از هر وسيلهاى براى جنگ با معاويه استفاده مى كردند.[شركت آنها در صفوف سپاهيان امام به خاطر دشمنى با معاويه بود، نه دوستى با امام حسن علیهالسلام]
3- افراد سود جو و دنيا پرست كه به طمع منافع مادى در سپاه امام داخل شده بودند.
4- افراد دودل و شکاک که شخصیت بزرگی مثل امام حسن علیهالسلام در نظر آنان چندان بر معاويه ترجيح نداشت.
5- گروهى كه نه به خاطر دين، بلكه از روى تعصب عشيرگى و صرفاً به پيروى از رئيس قبيله خود، براى جنگ حاضر شده بودند. (سیره پیشوایان/ص103)
این سپاه حضرت بود که معجونی از طیفها و عقاید مختلف در آن وجود داشت. در فرازی از خطبه حضرت که ذکر شد، ایشان همین نکته را برای چرایی صلح بیان فرمودند. سپاهی که برخی از آنها حتی میخواستند امام را تحویل معاویه دهند و یا ایشان را به قتل برسانند و حاضر بودند تا این جا خیانت کنند. چه بسا همین یک مورد کافی بود تا امام علیهالسلام مجبور به صلح شود.
امام حسن عليه السلام در جریان این سوء قصد فرمودند: واى بر شما! به خدا قسم معاويه به آنچه در مقابل كشتن من به شما وعده داده وفا نخواهد كرد و من تصور مىكنم اگر دستم را در دست او گذارده و با وى صلح كنم مرا به حال خود نمىگذارد تا به آئين جدم عمل كنم. من مىتوانم به تنهايى خداى عز و جل را پرستش كنم؛ ولى آينده شما را مىبينم كه پسرانتان بر در خانههاى پسران آنها ايستاده و از آنها نان و آبى كه خداوند برايشان مقرر كرده را مطالبه مىكنند ولى آنها توجهى به خواسته ايشان نكرده و نان و آبى به آنها نمىدهند، پس دورى و هلاكت بر ايشان و رفتارشان باد و بزودى آنها كه ستم مىكنند خواهند دانست كه به چه جايگاهى باز خواهند گشت. (علل الشرائع/ ج1/ ص221)
از این کلام حضرت به روشنی مشخص میشود که حضرت در ابتدا قصد صلح نداشته است و شرایط به قدری بحرانی شد که ایشان مجبور به صلح شدند، با اینکه می دانستند که معاویه به وعدههایش عمل نمیکند؛ همچنانکه در این بیان صراحتا میفرماید که معاویه به وعدههایش عمل نخواهد کرد. معاویه خبیث در نهایت هم همین کار را کرد و با وقاحت و بیشرمی تمام، رسما اعلام کرد که پایبند صلح نامه نیست. از طرفی آینده نگری و دلسوزی امام نیز در این بیان مشهود است.
نکته دیگری که از این بیان میتوان استفاده کرد این است که کفار و مستکبرین تا انسان را بی دین نکنند دست بردار نیستند؛ همچنانکه خداوند در قرآن کریم می فرماید: «وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لَا النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ؛ یهود و نصاری از تو راضی نمیشوند تا اینکه آیین آنها را پیروی کنی.»(بقره/120)
بیان امام که می فرماید معاویه نمیگذارد تا به آیین جدش عمل کند چه بسا ریشه در همین آیه شریفه داشته باشد و این نکته مغفولی است که معمولا در تعاملات با بیگانگان به آن توجهی نمیشود و فکر میکنند که آنها دلسوز ما هستند و به وعدههایشان عمل میکنند!
معاویه پس از پایان قرارداد صلح وقتی به "نُخیله"(مکانی نزدیکی کوفه) رسید، خطبهای خواند و چنین گفت: همانا به خدا قسم، من با شما جنگ نكردم كه شما نماز بخوانيد، روزه بگيريد، حج بجا آوريد و زكات بدهيد؛ زيرا آنها را انجام میدهید! من با شما جنگ كردم تا بر شما امارت كنم! و با اينكه شما آن را ناخوش داشتيد خداوند آن را به من داد، آگاه باشيد كه من حسن را به چيزهائى آرزومند كرده و وعدههائى به او دادم، ولى همه آنها را زير پا مینهم و به هيچ یک از آنها وفا نخواهم كرد! (الارشاد مفید/ج2/ص14)
حفظ جان شیعیان و جلوگیری از خطر حمله خارجی
عوامل دیگری هم در این صلح دخیل بود که بی ارتباط با سپاه غیر منسجم نبود؛ از جمله حفظ جان شیعیان و جلوگیری از خطر حمله خارجی؛ چرا که روم شرقی که ضربات سختی از اسلام خورده بود مترصد فرصتی بود که انتقام بگیرد. «يعقوبى»، مورخ معروف، مى نويسد: هنگام بازگشت معاويه به شام (پس از صلح) به وى گزارش رسيد كه امپراتور روم با سپاه منظم و بزرگى به منظور حمله به كشور اسلامى از روم حركت كرده است. معاويه وقتی قدرت مقابله با چنين قواى بزرگى را نداشت، با آنها پيمان صلح بست و متعهد شد صد هزار دينار به دولت روم شرقى بپردازد.
امام باقر علیهالسلام در پاسخ به یکی از اصحاب که گفت امام حسن علیهالسلام چگونه مقام پیامبر و امیرالمؤمنین علیهماالسلام را دارد در صورتى كه مقام خلافت را به معاويه واگذار نمود، فرمود: ساکت باش! زيرا امام حسن عليهالسلام بهتر میدانست که چه کار میکند؛ اگر اين عمل را انجام نمیداد، امر بسيار بزرگ و خطرناكى پيش میآمد. (علل الشرایع/ ج1/ص210)
مفاد صلح نامه
مفاد صلح نامه معروف و شروط امام مجتبی علیهالسلام به این شرح است:
ماده اول: حسن بن على علیهماالسلام حكومت و زمامدارى را به معاويه واگذار مىكند، مشروط به آنكه معاويه طبق دستور قرآن مجيد و روش پيامبر صلی الله علیه و آله رفتار كند.
ماده دوم: بعد از معاويه، خلافت از آن حسن بن على علیهماالسلام خواهد بود و اگر براى او حادثهاى پيش آيد حسين بن على علیهماالسلام زمام امور مسلمانان را در دست مى گيرد. نيز معاويه حق ندارد كسى را به جانشينى خود انتخاب كند.
ماده سوم: بدعت ناسزا گويى و اهانت نسبت به امير مومنان علیهالسلام و لعن آن حضرت در حال نماز بايد متوقف گردد و از على علیهالسلام جز به نيكى ياد نشود.
ماده چهارم: مبلغ پنج ميليون درهم كه در بيت المال كوفه موجود است از موضوع تسليم حكومت به معاويه مستثنا است و بايد زير نظر امام مجتبى علیهالسلام مصرف شود.
نيز معاويه بايد در تعيين مقررى و بذل مال، بنى هاشم را بر بنى اميه ترجيح بدهد. همچنين بايد معاويه از خراج «دارابگرد»(یکی از پنج شهرستان ایالت فارس) مبلغ يک ميليون درهم در ميان بازماندگان شهداى جنگ جمل و صفين كه در ركاب امير مومنان علیهالسلام كشته شدند، تقسيم كند.
ماده پنجم: معاويه تعهد مىكند كه تمام مردم، اعم از سكنه شام و عراق و حجاز، از هر نژادى كه باشند، از تعقيب و آزار وى در امان باشند و از گذشته آنها صرفنظر كند؛ احدى از آنها را به سبب فعاليتهاى گذشته شان بر ضد حكومت معاويه تحت تعقيب قرار ندهد و مخصوصاً اهل عراق را به خاطر كينه هاى گذشته آزار نكند.
علاوه بر اين، معاويه تمام ياران على علیهالسلام را، در هر كجا كه هستند، امان مى دهد كه هيچ يک از آنها را نيازارد و جان و مال و ناموس شيعيان و پيران على علیهالسلام در امان باشند و به هيچ وجه تحت تعقيب قرار نگيرند و كوچكترين ناراحتى براى آنها ايجاد نشود، حق هر كس به وى برسد، و اموالى كه از بيت المال در دست شيعيان على علیهالسلام است از آنها پس گرفته نشود.
نيز نبايد هيچ گونه خطرى از ناحيه معاويه متوجه حسن بن على علیهماالسلام و برادرش حسين بن على علیهماالسلام و هيچ كدام از افراد خاندان پيامبر صلی الله علیه و آله بشود و نبايد در هيچ نقطه اى موجبات خوف و ترس آنها را فراهم سازد.
در پايان پيمان، معاويه اكيداً تعهد كرد تمام مواد آن را محترم شمرده دقيقا به مورد اجرا بگذارد. او خدا را بر اين مسئله گواه گرفت، و تمام بزرگان و رجال شام نيز گواهى دادند. (سیره پیشوایان/ص115 به نقل از "صلح الحسن"،تألیف:شیخ راضی آل یاسین)
همچنانکه ملاحظه میشود تمام بندهای این صلح نامه از روی عزت و اقتدار است و سر سوزنی باج دهی در آن به چشم نمیخورد؛ ولی همچنانکه ذکر شد معاویه رسما این تعهدات را زیر پا گذاشت و به هیچ یک از آنها عمل نکرد. این واقعا جای سوال دارد که چطور برخی از سیاسیون، منفعل عمل کردن و باج دادن به کفار را با عمل امام مقایسه میکنند و میخواهند که عمل نادرست خودشان را مشروعیت ببخشند!/999/ی۷۰۲/س
بابک شکورزاده